معنی فارسی agglutinationist
B2چسباننده، کسی که به نظریه چسباندن و ترکیب نشانهها و واحدهای زبانی معتقد است.
A person who advocates for or studies agglutination, especially in linguistics.
- NOUN
example
معنی(example):
یک چسباننده به اهمیت ترکیب صداها اعتقاد دارد.
مثال:
An agglutinationist believes in the importance of combining sounds.
معنی(example):
چسباننده درباره ساختار زبان بحث کرد.
مثال:
The agglutinationist argued about language structure.
معنی فارسی کلمه agglutinationist
:
چسباننده، کسی که به نظریه چسباندن و ترکیب نشانهها و واحدهای زبانی معتقد است.