معنی فارسی agminated
B1جمع شده یا متمرکز شده، به ویژه در مورد فکر یا یافتهها.
Clustered or gathered together, especially in reference to thoughts or findings.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
یافتههای آگمینته شده پژوهشگران را شگفتزده کرد.
مثال:
The agminated findings surprised the researchers.
معنی(example):
افکار آگمینته شده او را نمیتوانست به راحتی بیان کند.
مثال:
His agminated thoughts were hard to express.
معنی فارسی کلمه agminated
:
جمع شده یا متمرکز شده، به ویژه در مورد فکر یا یافتهها.