معنی فارسی agonied
B2در عذاب بودن، حالت شدید رنج و عذاب ذهنی یا عاطفی.
To suffer extreme physical or mental pain.
- VERB
example
معنی(example):
او برای گرفتن تصمیم، روزها در عذاب بود.
مثال:
He agonized over the decision for days.
معنی(example):
او به خاطر درد از دست دادن دوستش در عذاب بود.
مثال:
She felt agonized by the pain of losing her friend.
معنی فارسی کلمه agonied
:
در عذاب بودن، حالت شدید رنج و عذاب ذهنی یا عاطفی.