معنی فارسی agonisingly
B2به طرز دردناکی، به گونهای که عذاب یا رنج ایجاد کند.
In a manner that causes extreme pain or distress.
- ADVERB
example
معنی(example):
انتظار به طرز دردناکی طولانی بود.
مثال:
The wait was agonisingly long.
معنی(example):
او به طرز دردناکی آرام صحبت کرد تا مطمئن شود همه فهمیدند.
مثال:
He spoke agonisingly slowly to make sure everyone understood.
معنی فارسی کلمه agonisingly
:
به طرز دردناکی، به گونهای که عذاب یا رنج ایجاد کند.