معنی فارسی ahaunch
B1قسمتی از بدن که در موقعیت نشسته، معمولا به عنوان قوزک پای انسان یا حیوان در نظر گرفته میشود.
A part of the body, especially the hindquarters of an animal or a person when seated.
- NOUN
example
معنی(example):
او در حال فکر کردن دستش را روی آهانچش گذاشت.
مثال:
He placed his hand on his ahaunch while thinking.
معنی(example):
سگ روی آهانچش دراز کشید و پس از پیادهروی طولانی استراحت کرد.
مثال:
The dog lay down on its ahaunch, resting after the long walk.
معنی فارسی کلمه ahaunch
:
قسمتی از بدن که در موقعیت نشسته، معمولا به عنوان قوزک پای انسان یا حیوان در نظر گرفته میشود.