معنی فارسی albuminized

B1

محلول یا ماده‌ای که با آلبومین درمان شده است، به طوری که ویژگی‌های خاصی از آن بهره‌مند شود.

A substance that has been treated or processed with albumin.

example
معنی(example):

محلول آلبومینیزه شده ثبات بهتری را نشان داد.

مثال:

The albuminized solution showed improved stability.

معنی(example):

محققان محصولات آلبومینیزه شده را از نظر کارایی آزمایش کردند.

مثال:

Researchers tested the albuminized products for efficacy.

معنی فارسی کلمه albuminized

: معنی albuminized به فارسی

محلول یا ماده‌ای که با آلبومین درمان شده است، به طوری که ویژگی‌های خاصی از آن بهره‌مند شود.