معنی فارسی alertly

B1

با هوشیاری و آگاهی، به طور سریع و به شدت مراقب و حساس به وضعیتی یا شرایطی.

In a manner that shows attentiveness and quick understanding.

example
معنی(example):

او به وضعیت اضطراری به طور هوشیارانه پاسخ داد.

مثال:

She responded alertly to the emergency.

معنی(example):

او به دقت به هر صدای غیرمعمول گوش سپرد.

مثال:

He listened alertly for any unusual sounds.

معنی فارسی کلمه alertly

: معنی alertly به فارسی

با هوشیاری و آگاهی، به طور سریع و به شدت مراقب و حساس به وضعیتی یا شرایطی.