معنی فارسی alienly
B1به گونهای که بیگانه یا ناآشنا باشد؛ احساس تعلق نداشتن به مکان یا فرهنگ.
In a manner that is strange or foreign.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به من به طرز بیگانهای نگاه کرد، گویی از سیارهای دیگر است.
مثال:
She looked at me alienly, as if she were from another planet.
معنی(example):
منظره زیر نور عجیب به طرز بیگانهای زیبا به نظر میرسید.
مثال:
The landscape appeared alienly beautiful under the strange light.
معنی فارسی کلمه alienly
:
به گونهای که بیگانه یا ناآشنا باشد؛ احساس تعلق نداشتن به مکان یا فرهنگ.