معنی فارسی alimentatively

B1

به‌طور تغذیه‌ای، به شیوه‌ای که به تأمین مواد غذایی مرتبط باشد.

In a manner that relates to providing nourishment and sustenance.

example
معنی(example):

او درباره اهمیت یک رژیم غذایی متعادل به طور تغذیه‌ای صحبت می‌کند.

مثال:

She speaks alimentatively about the importance of a balanced diet.

معنی(example):

گزارش درباره چگونگی حمایت از رشد کودکان به صورت تغذیه‌ای بحث کرد.

مثال:

The report discussed how to alimentatively support children’s growth.

معنی فارسی کلمه alimentatively

: معنی alimentatively به فارسی

به‌طور تغذیه‌ای، به شیوه‌ای که به تأمین مواد غذایی مرتبط باشد.