معنی فارسی aliquoted

B1

عمل تقسیم یک مایع یا ماده به قسمت‌های مساوی برای اهداف آزمایشگاهی یا اندازه‌گیری.

Referring to samples that have been divided into aliquots.

adjective
معنی(adjective):

Divided into, or distributed in, aliquots.

example
معنی(example):

نمونه به چندین ویال تقسیم شده بود.

مثال:

The sample was aliquoted into several vials.

معنی(example):

پس از تقسیم، نمونه‌ها به درستی نگهداری شدند.

مثال:

After aliquoted, the samples were stored properly.

معنی فارسی کلمه aliquoted

: معنی aliquoted به فارسی

عمل تقسیم یک مایع یا ماده به قسمت‌های مساوی برای اهداف آزمایشگاهی یا اندازه‌گیری.