معنی فارسی all too —

B1

به طور کامل، بیش از حد.

To an excessive degree, often implying a negative connotation.

example
معنی(example):

او خیلی مشتاق بود که کمک کند، اما این لازم نبود.

مثال:

He was all too eager to help, but it was not necessary.

معنی(example):

او کاملاً از خطرات موجود آگاه است.

مثال:

She is all too aware of the risks involved.

معنی فارسی کلمه all too —

: معنی all too — به فارسی

به طور کامل، بیش از حد.