معنی فارسی allayer

B1

آلیاژ، ترکیب دو یا چند عنصر که خواص متفاوتی نسبت به اجزای تشکیل‌دهنده دارد.

A substance made by combining two or more elements; often used to improve material properties.

example
معنی(example):

نقاش از یک آلیاژ جدید برای یک پایان صاف استفاده کرد.

مثال:

The painter used a new allayer for a smooth finish.

معنی(example):

در ساخت و ساز، یک آلیاژ می‌تواند کیفیت مواد را بهبود بخشد.

مثال:

In construction, an allayer can improve the quality of materials.

معنی فارسی کلمه allayer

: معنی allayer به فارسی

آلیاژ، ترکیب دو یا چند عنصر که خواص متفاوتی نسبت به اجزای تشکیل‌دهنده دارد.