معنی فارسی alleviative

B2

کاهش‌دهنده، مرتبط با کم کردن درد یا مشکلات.

Producing relief from pain or discomfort.

example
معنی(example):

او از رویکردی کاهش‌دهنده برای حل مشکل استفاده کرد.

مثال:

He used an alleviative approach to solve the problem.

معنی(example):

روش‌های کاهش‌دهنده می‌توانند به طور قابل توجهی کیفیت زندگی را بهبود بخشند.

مثال:

Alleviative methods can significantly improve quality of life.

معنی فارسی کلمه alleviative

: معنی alleviative به فارسی

کاهش‌دهنده، مرتبط با کم کردن درد یا مشکلات.