معنی فارسی allineation

B2

الیناسیون، فرآیند تنظیم و هم‌راستا کردن اجزاء برای دستیابی به یک هدف خاص.

The act of aligning or arranging items or principles in order.

example
معنی(example):

الیناسیون در فرآیند طراحی حیاتی است.

مثال:

Allineation is crucial in the design process.

معنی(example):

الیناسیون اجزاء کارایی را بهبود می‌بخشد.

مثال:

The allineation of components improves functionality.

معنی فارسی کلمه allineation

: معنی allineation به فارسی

الیناسیون، فرآیند تنظیم و هم‌راستا کردن اجزاء برای دستیابی به یک هدف خاص.