معنی فارسی alloyage
B1فرآیند ترکیب دو یا چند فلز برای افزایش خواص مواد.
The process of combining metals to form an alloy.
- NOUN
example
معنی(example):
آلیاژ کردن فلزات مواد جدید و قویتری ایجاد میکند.
مثال:
The alloyage of metals creates new, stronger materials.
معنی(example):
آلیاژ کردن میتواند خواص فلزات پایه را بهبود بخشد.
مثال:
Alloyage can improve the properties of base metals.
معنی فارسی کلمه alloyage
:
فرآیند ترکیب دو یا چند فلز برای افزایش خواص مواد.