معنی فارسی alterative
B2گزینهای یا رویکردی که برای تغییر یا بهبود وضعیت موجود استفاده میشود.
An option or approach that differs from the usual one.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
سیاست جدید یک تغییر است که میتواند به جامعه کمک کند.
مثال:
The new policy is an alterative that could benefit the community.
معنی(example):
یافتن راهحلهای تغییر یافته میتواند کارایی ما را بهبود بخشد.
مثال:
Finding alterative solutions can improve our efficiency.
معنی فارسی کلمه alterative
:
گزینهای یا رویکردی که برای تغییر یا بهبود وضعیت موجود استفاده میشود.