معنی فارسی amelioratory

B2

بهبودبخش، مرتبط با اقدامات یا تأثیراتی که به بهبود کمک می‌کند.

Related to or promoting improvement.

example
معنی(example):

اقدامات بهبودبخش انجام شده توسط دولت مؤثر بودند.

مثال:

The amelioratory measures taken by the government were effective.

معنی(example):

او بر روی تأثیرات بهبودبخش در تحقیقش تمرکز کرد.

مثال:

He focused on amelioratory effects in his research.

معنی فارسی کلمه amelioratory

: معنی amelioratory به فارسی

بهبودبخش، مرتبط با اقدامات یا تأثیراتی که به بهبود کمک می‌کند.