معنی فارسی amphilogy

B2

آمفیلوژی، ابهام در یک عبارت به دلیل ساختار نحوی.

Ambiguity in a phrase caused by grammatical structure.

example
معنی(example):

آمفیلوژی می‌تواند به برداشت‌های نادرست در اسناد قانونی منجر شود.

مثال:

Amphilogy can lead to misinterpretations in legal documents.

معنی(example):

استدلال او از آمفیلوژی رنج می‌برد و باعث سردرگمی شد.

مثال:

His argument suffered from amphilogy, causing confusion.

معنی فارسی کلمه amphilogy

: معنی amphilogy به فارسی

آمفیلوژی، ابهام در یک عبارت به دلیل ساختار نحوی.