معنی فارسی amputee
B1شخصی که یکی از اعضای بدن خود را قطع کرده است.
A person who has had a limb amputated.
- noun
noun
معنی(noun):
A person who has had one or more limbs removed.
example
معنی(example):
یک قطع عضو ممکن است به یک پای مصنوعی برای دوباره راه رفتن نیاز داشته باشد.
مثال:
An amputee may require a prosthetic limb to walk again.
معنی(example):
گروههای حمایتی میتوانند به قطعاعضای کمک کنند تا به زندگی جدید خود عادت کنند.
مثال:
Support groups can help amputees adjust to their new lives.
معنی فارسی کلمه amputee
:
شخصی که یکی از اعضای بدن خود را قطع کرده است.