معنی فارسی ancestral
B1 /ænˈsɛs.təɹ.əl/وابسته به نیاکان و اجداد، معمولاً به چیزهایی اشاره دارد که به نسلهای قبلی متعلق است.
Relating to ancestors or family lineage.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Of, pertaining to, derived from, or possessed by, an ancestor or ancestors
مثال:
an ancestral estate
example
معنی(example):
خانه نیاکانی برای نسلها در خانواده بوده است.
مثال:
The ancestral home has been in the family for generations.
معنی(example):
آنها ریشههای نیاکانی خود را به زمانهای باستان پیگیری کردند.
مثال:
They traced their ancestral roots back to ancient times.
معنی فارسی کلمه ancestral
:
وابسته به نیاکان و اجداد، معمولاً به چیزهایی اشاره دارد که به نسلهای قبلی متعلق است.