معنی فارسی ancienty

B1

حالت یا کیفیت قدیمی بودن.

The quality or state of being ancient.

example
معنی(example):

قدمت تمدن در معماری آن مشهود بود.

مثال:

The ancienty of the civilization was evident in its architecture.

معنی(example):

در این آثار حس قدیمی‌بودن وجود دارد.

مثال:

There is a sense of ancienty in these artifacts.

معنی فارسی کلمه ancienty

: معنی ancienty به فارسی

حالت یا کیفیت قدیمی بودن.