معنی فارسی anhemitonic

B1

نوعی احساس سستی و عدم توانایی که ممکن است پس از خستگی بروز کند.

Describing a state of languor or lack of tonicity often following fatigue.

example
معنی(example):

او بعد از روز طولانی احساس آنه‌میتونیک داشت.

مثال:

He was feeling anhemitonic after the long day.

معنی(example):

علائم آنه‌میتونیک می‌تواند بر فعالیت‌های روزانه تأثیر بگذارد.

مثال:

Anhemitonic symptoms can affect daily activities.

معنی فارسی کلمه anhemitonic

: معنی anhemitonic به فارسی

نوعی احساس سستی و عدم توانایی که ممکن است پس از خستگی بروز کند.