معنی فارسی antecedency
B1حالت پیشین، چیزی که اول وجود دارد یا بر چیز دیگری تأثیر میگذارد.
The state of being preceding or prior.
- NOUN
example
معنی(example):
پیشینه توسعه فرهنگی، شکلدهنده جامعه ماست.
مثال:
The antecedency of cultural development shapes our society.
معنی(example):
او پیشینه فناوریهای مختلف را مطالعه کرد.
مثال:
He studied the antecedency of various technologies.
معنی فارسی کلمه antecedency
:
حالت پیشین، چیزی که اول وجود دارد یا بر چیز دیگری تأثیر میگذارد.