معنی فارسی anti-war
B2جنبش یا احساسی که علیه جنگ و درگیریها ایجاد میشود و به دنبال صلح است.
Opposing or advocating against war.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Opposed to war, or to a specific war
example
معنی(example):
بسیاری از گروهها تجمعهایی برای ترویج احساسات ضد جنگ ترتیب میدهند.
مثال:
Many groups organize rallies to promote anti-war sentiments.
معنی(example):
جنبش ضد جنگ در طول این درگیری قدرت گرفت.
مثال:
The anti-war movement gained momentum during the conflict.
معنی فارسی کلمه anti-war
:
جنبش یا احساسی که علیه جنگ و درگیریها ایجاد میشود و به دنبال صلح است.