معنی فارسی anti-western
B2موضع یا احساسی که به طور منفی به فرهنگ یا سیاستهای غربی میپردازد.
Opposing or critical of Western culture or policies.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
زبان ضد غرب به طور معمول در مباحثات سیاسی استفاده میشود.
مثال:
The anti-western rhetoric is often used in political debates.
معنی(example):
برخی فرهنگها احساسات قوی ضد غربی را توسعه دادهاند.
مثال:
Some cultures have developed strong anti-western sentiments.
معنی فارسی کلمه anti-western
:
موضع یا احساسی که به طور منفی به فرهنگ یا سیاستهای غربی میپردازد.