معنی فارسی anticonscriptive
B1ضد دستوری، به هر چیزی اشاره دارد که مخالف الزامات یا دستورات سختگیرانه باشد.
Opposing or against prescription; limiting authoritative mandates.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این قانون به عنوان ضد دستور دیده میشد زیرا آزادیهای فردی را محدود میکرد.
مثال:
The law was seen as anticonscriptive because it limited individual freedoms.
معنی(example):
بسیاری از فعالان برای سیاستهای ضد دستوری به منظور قدرت بخشی به شهروندان تجمع کردند.
مثال:
Many activists rallied for anticonscriptive policies to empower citizens.
معنی فارسی کلمه anticonscriptive
:
ضد دستوری، به هر چیزی اشاره دارد که مخالف الزامات یا دستورات سختگیرانه باشد.