معنی فارسی anticovenanting
B1عمل یا نظر داشتن در مورد مخالفت با پیمانها و قراردادهای مذهبی.
Actions or sentiments that oppose formal religious covenants.
- OTHER
example
معنی(example):
احساسات ضد پیماننامهای نشاندهنده تمایل به استقلال بود.
مثال:
The anticovenanting sentiments reflected a desire for independence.
معنی(example):
آنها در فعالیتهای ضد پیماننامهای شرکت کردند تا ادعای خود را ترویج دهند.
مثال:
They engaged in anticovenanting activities to promote their cause.
معنی فارسی کلمه anticovenanting
:
عمل یا نظر داشتن در مورد مخالفت با پیمانها و قراردادهای مذهبی.