معنی فارسی antiempirically
B1شیوهای که از شواهد تجربی اجتناب میکند و به جای آن بر روشهای دیگر تکیه میکند.
A method that avoids empirical evidence and relies on other means.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به مسئله به صورت آنتی امپریکال نزدیک شد و به شهود تکیه کرد.
مثال:
He approached the problem antiempirically, relying on intuition.
معنی(example):
این مطالعه به خاطر روششناسی آنتی امپریک خود مورد انتقاد قرار گرفت.
مثال:
The study was criticized for its antiempirical methodology.
معنی فارسی کلمه antiempirically
:
شیوهای که از شواهد تجربی اجتناب میکند و به جای آن بر روشهای دیگر تکیه میکند.