معنی فارسی antiempirical

C1

نظری که تجربه مستقیم را در تایید یا رد ادعاها معتبر نمی‌داند.

A viewpoint that does not consider direct experience as valid for confirming or rejecting claims.

example
معنی(example):

استدلال‌های آنتی امپریک او بسیاری از دانش‌آموزان را سردرگم کرد.

مثال:

His antiempirical arguments confused many students.

معنی(example):

فیلسوف یک دیدگاه آنتی امپریک درباره دانش ارائه کرد.

مثال:

The philosopher proposed an antiempirical perspective on knowledge.

معنی فارسی کلمه antiempirical

: معنی antiempirical به فارسی

نظری که تجربه مستقیم را در تایید یا رد ادعاها معتبر نمی‌داند.