معنی فارسی antiforeign
B2حساسیت یا نظرات منفی در برابر خارجیها.
An attitude or sentiment that is opposed to foreigners.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
احساس ضد خارجی در بحثها مشهود بود.
مثال:
The antiforeign sentiment was evident in the discussions.
معنی(example):
او در حین بحث نظرات ضد خارجی را ابراز کرد.
مثال:
He expressed antiforeign views during the debate.
معنی فارسی کلمه antiforeign
:
حساسیت یا نظرات منفی در برابر خارجیها.