معنی فارسی antihypnotically

B1

به صورت خنثی‌کننده هیپنوتیزم.

In a manner that counteracts hypnosis.

example
معنی(example):

او به صورت ضد هیپنوتیکی پاسخ داد و از پیشنهاد آرامش جلوگیری کرد.

مثال:

She responded antihypnotically, resisting the suggestion to relax.

معنی(example):

درمان به قدری مؤثر بود که بیمار به صورت ضد هیپنوتیکی عمل کرد.

مثال:

The treatment was so effective that the patient acted antihypnotically.

معنی فارسی کلمه antihypnotically

: معنی antihypnotically به فارسی

به صورت خنثی‌کننده هیپنوتیزم.