معنی فارسی antimodernness
B1حالت یا ویژگی ضدمدرن بودن، که به تفکر و رفتار مخالف با مدرنیته اشاره دارد.
The quality of being opposed to modern ideas or ways.
- NOUN
example
معنی(example):
ضدمدرن بودن او باعث شد که نتواند به دنیای در حال تغییر سازگار شود.
مثال:
His antimodernness made it difficult for him to adapt to the changing world.
معنی(example):
ضدمدرن بودن گروه در انتخابها و سبک زندگی آنها مشهود بود.
مثال:
The group's antimodernness was evident in their choices and lifestyle.
معنی فارسی کلمه antimodernness
:
حالت یا ویژگی ضدمدرن بودن، که به تفکر و رفتار مخالف با مدرنیته اشاره دارد.