معنی فارسی antimonopolist
B1فردی که به مبارزه با انحصار و ترویج رقابت سالم در بازار میپردازد.
A person who works against monopolies and promotes fair competition in the market.
- NOUN
example
معنی(example):
یک ضد انحصارگر برای از بین بردن شیوههای ناعادلانه تجاری تلاش میکند.
مثال:
An antimonopolist works to eliminate unfair trade practices.
معنی(example):
ضد انحصارگرها معمولاً از کسبوکارهای کوچک حمایت میکنند تا رقابت را تشویق نمایند.
مثال:
Antimonopolists often support small businesses to encourage competition.
معنی فارسی کلمه antimonopolist
:
فردی که به مبارزه با انحصار و ترویج رقابت سالم در بازار میپردازد.