معنی فارسی antinationally
B1به شیوهای که با منافع یا هویت ملی همخوانی ندارد.
In a manner that is contrary to national interests or identity.
- ADVERB
example
معنی(example):
او بهطور ضد ملی عمل کرد و منافع خارجی را بر منافع ملی ترجیح داد.
مثال:
He acted antinationally by promoting foreign interests over national ones.
معنی(example):
تصمیمات او اغلب به عنوان انگیزههای ضد ملی دیده میشدند.
مثال:
Her decisions were often seen as antinationally motivated.
معنی فارسی کلمه antinationally
:
به شیوهای که با منافع یا هویت ملی همخوانی ندارد.