معنی فارسی antinaturalness
B2غیرطبیعی بودن، وضعیتی که در آن چیزی به طور طبیعی وجود ندارد یا غیرمنتظره است.
The quality of being contrary to nature; unnaturalness.
- NOUN
example
معنی(example):
غیرطبیعی بودن ایدههای او، دیدگاههای سنتی را به چالش کشید.
مثال:
The antinaturalness of his ideas challenged traditional views.
معنی(example):
دانشمندان درباره غیرطبیعی بودن موجود در حرکات مختلف هنری بحث کردند.
مثال:
Scholars debated the antinaturalness present in various artistic movements.
معنی فارسی کلمه antinaturalness
:
غیرطبیعی بودن، وضعیتی که در آن چیزی به طور طبیعی وجود ندارد یا غیرمنتظره است.