معنی فارسی antiorthodoxly
B1به شیوهای که مخالف با باورهای سنتی است.
In a manner that opposes established or traditional beliefs.
- ADVERB
example
معنی(example):
او ضدارتدوکسوار به نفع نظریههای جایگزین استدلال کرد.
مثال:
He argued antiorthodoxly in favor of alternative theories.
معنی(example):
این متفکر به مسائل ضدارتدوکسوار نزدیک شد و نوآوری را تشویق کرد.
مثال:
The thinker approached issues antiorthodoxly, encouraging innovation.
معنی فارسی کلمه antiorthodoxly
:
به شیوهای که مخالف با باورهای سنتی است.