معنی فارسی antiorthodoxy

B1

مخالفت با اعتقادات یا اعمال سنتی و معمول.

Opposition to traditional beliefs or established doctrines.

example
معنی(example):

این جنبش ضدارتدوکسی را به عنوان وسیله‌ای برای اصلاح ترویج می‌داد.

مثال:

The movement promoted antiorthodoxy as a means of reform.

معنی(example):

مقاله او به انتقاد از افزایش ضدارتدوکسی در جامعه مدرن پرداخت.

مثال:

Her article criticized the rise of antiorthodoxy in modern society.

معنی فارسی کلمه antiorthodoxy

: معنی antiorthodoxy به فارسی

مخالفت با اعتقادات یا اعمال سنتی و معمول.