معنی فارسی antiprinciple
B1اصلی که به چالش کشیدن اصول یا باورهای بنیادین را مورد نظر قرار میدهد.
A principle that contradicts or challenges established principles or ideas.
- OTHER
example
معنی(example):
یک اصل ضد، ایدهها یا نُرمهای تثبیتشده را زیر سوال میبرد.
مثال:
An antiprinciple questions established ideas or norms.
معنی(example):
بحث درباره اصول ضد میتواند به راهحلهای نوآورانه منجر شود.
مثال:
Debating antiprinciples can lead to innovative solutions.
معنی فارسی کلمه antiprinciple
:
اصلی که به چالش کشیدن اصول یا باورهای بنیادین را مورد نظر قرار میدهد.