معنی فارسی antiproductively
B1به صورت آنتیپروکتیو، به معنای کاهش تولید یا بهرهوری در یک فعالیت است.
In a manner that reduces productivity.
- ADVERB
example
معنی(example):
او بهطور آنتیپروکتیو کار کرد و مرتباً به تلفن خود نگاه کرد.
مثال:
She worked antiproductively by constantly checking her phone.
معنی(example):
او بهطور آنتیپروکتیو ساعتها را بر حواسپرتیها به جای پروژهاش گذراند.
مثال:
He antiproductively spent hours on distractions instead of his project.
معنی فارسی کلمه antiproductively
:
به صورت آنتیپروکتیو، به معنای کاهش تولید یا بهرهوری در یک فعالیت است.