معنی فارسی antiprophet
B2فردی که به باورها و نظرات سنتی درباره پیامبران و پیشگوییها اعتراض دارد.
A figure that opposes or critiques traditional beliefs regarding prophets.
- NOUN
example
معنی(example):
ضدپیامبر باورهای سنتی درباره پیشگویی را به چالش میکشد.
مثال:
The antiprophet challenges traditional beliefs about prophecy.
معنی(example):
یک ضدپیامبر اغلب تأثیر اجتماعی پیشگوییها را نقد میکند.
مثال:
An antiprophet often critiques the societal impact of prophecies.
معنی فارسی کلمه antiprophet
:
فردی که به باورها و نظرات سنتی درباره پیامبران و پیشگوییها اعتراض دارد.