معنی فارسی antiputrescent

B1

ضد فساد، موادی که از خراب شدن یا تجزیه شدن جلوگیری می‌کنند.

Substances that prevent putrefaction or decay.

example
معنی(example):

خواص ضد فساد این ترکیب آن را برای ذخیره‌سازی بلندمدت ایده‌آل می‌سازد.

مثال:

The antiputrescent properties of the compound make it ideal for long-term storage.

معنی(example):

درمان‌های ضد فساد به برخی از تجهیزات پزشکی اعمال می‌شوند.

مثال:

Antiputrescent treatments are applied to certain medical supplies.

معنی فارسی کلمه antiputrescent

: معنی antiputrescent به فارسی

ضد فساد، موادی که از خراب شدن یا تجزیه شدن جلوگیری می‌کنند.