معنی فارسی antiradically
B1به روشی که با دیدگاههای افراطی مخالفت میکند و تمایل به سازش دارد.
In a manner that opposes radical views or ideas.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور ضد رادیکالی درباره نیاز به سازش صحبت کرد.
مثال:
He spoke antiradically about the need for compromise.
معنی(example):
این گروه به طور ضد رادیکالی برای ترویج گفتوگو عمل کرد.
مثال:
The group acted antiradically to foster dialogue.
معنی فارسی کلمه antiradically
:
به روشی که با دیدگاههای افراطی مخالفت میکند و تمایل به سازش دارد.