معنی فارسی antireforming
B1عمل یا فرایند مخالفت با اصلاحات.
The act of opposing or resisting reforms.
- OTHER
example
معنی(example):
موضع آنتیرفورمینگ باعث ایجاد تنش در میان گروههای مختلف میشود.
مثال:
The antireforming stance creates friction among different groups.
معنی(example):
اقدامات آنتیرفورمینگ میتواند به یک جامعه راکد منجر شود.
مثال:
Antireforming actions can lead to a stagnant society.
معنی فارسی کلمه antireforming
:
عمل یا فرایند مخالفت با اصلاحات.