معنی فارسی antitheistically
C2به شیوهای که نشاندهنده عدم اعتقاد به وجود خدا باشد.
In a manner that reflects disbelief in the existence of a deity.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور ضد الهی علیه مفهوم مداخله الهی استدلال کرد.
مثال:
He argued antitheistically against the notion of divine intervention.
معنی(example):
مقاله به طور ضد الهی به تجزیه و تحلیل رویدادهای تاریخی پرداخت، و فقدان تأثیر الهی را بررسی کرد.
مثال:
The essay analyzed historical events antitheistically, examining the lack of divine influence.
معنی فارسی کلمه antitheistically
:
به شیوهای که نشاندهنده عدم اعتقاد به وجود خدا باشد.