معنی فارسی aperiodically

B1

به‌طور نامنظم، زمانی که چیزی به صورت دوره‌ای یا با فواصل ثابت انجام نمی‌شود.

Describing something that does not occur at regular intervals.

example
معنی(example):

قطار به‌طور نامنظم می‌رسد و برنامه ثابتی ندارد.

مثال:

The train arrives aperiodically, without a fixed schedule.

معنی(example):

به‌طور نامنظم، رویدادها باعث تأخیر در پروژه شدند.

مثال:

Aperiodically, the events caused delays in the project.

معنی فارسی کلمه aperiodically

: معنی aperiodically به فارسی

به‌طور نامنظم، زمانی که چیزی به صورت دوره‌ای یا با فواصل ثابت انجام نمی‌شود.