معنی فارسی aperiodicity
B2عدم وجود الگوی تکراری در یک پدیده یا فاکتور.
The quality of not occurring at regular intervals.
- NOUN
example
معنی(example):
عدم دورهای بودن سیگنال تحلیل آن را سخت کرده است.
مثال:
The aperiodicity of the signal made it hard to analyze.
معنی(example):
دانشمندان عدم دورهای بودن را در پدیدههای طبیعی مختلف مطالعه میکنند.
مثال:
Scientists study aperiodicity in various natural phenomena.
معنی فارسی کلمه aperiodicity
:
عدم وجود الگوی تکراری در یک پدیده یا فاکتور.