معنی فارسی aph

A2

نوعی حشره که معمولاً روی گیاهان مشاهده می‌شود و می‌تواند به آنها آسیب برساند.

A small insect that typically feeds on the sap of plants.

example
معنی(example):

آف یک حشره کوچک است که می‌تواند روی گیاهان دیده شود.

مثال:

An aph is a small insect that can be found on plants.

معنی(example):

کشاورزان معمولاً جمعیت آف‌ها را برای محافظت از محصولات خود مدیریت می‌کنند.

مثال:

Farmers often manage aph populations to protect their crops.

معنی فارسی کلمه aph

: معنی aph به فارسی

نوعی حشره که معمولاً روی گیاهان مشاهده می‌شود و می‌تواند به آنها آسیب برساند.