معنی فارسی aphacic
B2شخصی که به اختلال آفاسیا مبتلا است.
Referring to a person suffering from aphasia.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
یک بیمار دچار آفاسیا ممکن است به ابزارهای ارتباطی ویژهای نیاز داشته باشد.
مثال:
An aphacic patient may require special communication tools.
معنی(example):
گروههای حمایتی برای افرادی که دچار آفاسیا هستند حیاتی است.
مثال:
Support groups are crucial for aphacic individuals.
معنی فارسی کلمه aphacic
:
شخصی که به اختلال آفاسیا مبتلا است.