معنی فارسی aphoria
B1آفوریا، وضعیتی که در آن فرد احساس سردرگمی یا بیحوصلگی میکند.
A condition where a person experiences confusion or lack of motivation.
- NOUN
example
معنی(example):
آفوریا میتواند به احساس سردرگمی منجر شود.
مثال:
Aphoria can lead to feelings of confusion.
معنی(example):
او پس از وقوع حادثهای تروماتیک احساس آفوریا کرد.
مثال:
He experienced aphoria after the traumatic event.
معنی فارسی کلمه aphoria
:
آفوریا، وضعیتی که در آن فرد احساس سردرگمی یا بیحوصلگی میکند.