معنی فارسی aphoristically
B2به شیوهای که عبارات فلسفی به کار میروند.
In a manner that relates to aphorisms; concisely and pointedly.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به صورت فلسفی صحبت میکرد و همیشه نکات عمیق میزد.
مثال:
She spoke aphoristically, always making deep points.
معنی(example):
او افکارش را به صورت فلسفی بیان کرد تا تفکر را تحریک کند.
مثال:
He expressed his thoughts aphoristically to provoke reflection.
معنی فارسی کلمه aphoristically
:
به شیوهای که عبارات فلسفی به کار میروند.